نظام آموزش و پرورش به عنوان اصلی ترین حوزه نرم افزاری کشور می بایست تنها وظیفه آموزش ارزشها ، نگرش ها ، آداب و سنن و مهارت ها را برعهده داشته باشد تا بتواند از طریق جامعه پذیری و ارتقای اجتماعی در نهایت وسیله ای باشد برای رشد فرهنگ عمومی که در این صورت ما حصل آن چیزی جز جامعه ای نظم پذیر و قانونمند نخواهد بود .
این نظام دقیقا آنجا که تمامی حوزه ها و نهادها گرفتار بی نظمی های بی شمار ، که نشئت گرفته از مسائل و چالش های فرهنگی واجتماعی هستند می تواند به عنوان کاتالیزوری الهام بخش و با دیدی واقعیت گرایانه با پتانسیل بالا و سنگ بنای دقیق خود اقدام به مجموعه سازی و در نهایت جامعه سازی نماید .
از این روی است که معلم فراتر از معلم است اگر چنان چه بتواند شرایط موجود را درک کند ، ضرورت ها را ببیند ، و بداند که آینده جامعه ای سالم و پراعتماد به مسئولیت و عمل امروز وی بستگی دارد .
اما متاسفانه شرایط ناباور امروز حاکم بر دستگاه تعلیم و تربیت آنچنان بهم گسیخته است که فکرمان ، نگاه مان و در نهایت تصمیمات و اقداماتمان را با ویروس سیاست زدگی آمیخته است
متاسفانه بالا کشیدن غلط فتیله ی تعصبات حوزه سیاسی در دستگاه آموزش و پرورش ما را به پختن غذایی مجبور ساخته است که تلخی بی اندازه آن فقط ویروس سیاست زدگی را شیوع داده است .
به هم ریختن اولویت ها ، ترجیح منافع شخصی ، جناحی گری کورکورانه و برمسند نشاندن نالایقان و فرصت طلبان در برخی موارد ، امروزه تنها ره آورد نظام تعلیم و تربیت است که به مانند گردانه ای شوم هنر را خوار و جادویی و تمکین و بنده پروری را ارجمند ساخته است.
هجوم شوم سیاست افسار گسیخته دردستگاه تعلیم و تربیت آن چنان بی نظمی گسترده ای به وجود آورده است که اصل موضوعیت تعلیم و تعلم با چالش های بنیادینی رودررو گشته است ؛ کمبود اعتبارات مالی، تمرکز گرایی و نادیده گرفتن اقتضائات ، آرمان گرایی های غیر واقع بینانه نسبت به اسناد بالا دستی و درنهایت سیاست غلط کالایی شدن آموزش همه و همه از آبشخور سیاست زدگی جامعه و نهاد آموزش و پرورش خبر می دهد.
سیاست زدگی و دعوای میزها و صندلی ها در آموزش و پرورش ،حل و هضم شدن در وادی بی سرانجام سیاست بی کیاستی ، بیشتر آنجا آزار دهنده است که شأنیت مفتخر گونه مقام معلمی را دستخوش بازهای آلوده ای گردانیده است که حال دیگر بیشتر از هر زمانی شاهد آن هستیم .
صندلی های ناپایدار مسئولین عالی استانی از گذشته تا به امروز حکایت از قصه ی تلخی دارد که از ابتدا هم قابل تشخیص است چرا که قدرت فساد آور نیست ، بلکه ترس از دست دادن قدرت فساد آوراست و از این روی است که همکاران ما در قامت قدرت مسئولیت خود و برای بقای برصندلی لرزان مدیریت خویش ترس از دست دادن قدرت خود دارند .
لذا بر اساس قاعده نفع شخصی ، آنها نه مسئولیت شغلی بلکه گرفتار تنازع برای نگه داشت صندلی مدیریت آن هم برای چند صباحی بیشتر را اولویت می دانند.
اگر چه اخلاق اجتماعی مان به یمن بی اعتمادی گسترده در این وادی ذایل گشته است . اما با همه این شرایط و برای تحقق اهداف انسانی در نظام تعلیم و تربیت می توان با خود کنترلی فردی در این سیستم تا به حد وسیعی خود تنظیمی ایجاد کرد . تا از رهگذر آن و آنچنان که شایسته مقام یک معلم است عمل شود .
خلاصه کلام اینکه مدیران آموزش و پرورش باید این موضوع مهم را مد نظر داشته باشند که دستگاه تحت تصدی آنها به نحوی با یکایک افراد این جامعه و خانوادهها در شهرها و روستاها در ارتباط تنگاتنگ قرار داشته و برنامهها و اهداف آن به صورت مستقیم بر آینده یکایک افراد جامعه تأثیرگذار است. لذا به توصیهها و هشدارهای دلسوزان گوش فرا دهید و با تکیه بر آموزههای اسلامی و ارزشهای انقلاب اسلامی، انصاف، عدالت و وجدان را قاضی قرار داده، پای از وادی سیاست بیرون نهاده و به خاطر بازیهای بیحاصل سیاسی، آینده فرزندان این مرز و بوم به بازی گرفته نشود.
بیتردید در سایه دسترسیهای گسترده به اطلاعات، افکار عمومی همه تحولات را به خوبی نظارت میکند و کسانی که تعلیم و تربیت فرزندان این مرز و بوم را فدای مصالح سیاسی مینمایند بازخواست خواهند کرد
فارغ از تمامی مشکلات موجود هیچ کدام از ما نمی توانیم چشمان خیره دانش آموزانمان را که در آن ، آینده ی مطلوب را برای خود متصور شده اند را نادیده بگیریم . پس به خاطر تمامی رنج هایی که دارند برای همیشه یکبار به معنای واقعی معلم باقی بمانیم ؛ نه برده ی اصحاب قدرت .
انتهای پیام/















